برندهایی که نساختیم…
چه اهمیتی دارد سهامدار شرکت تویوتا دولت باشد یا یک سرمایهدار بزرگ و یا تعداد زیادی سهامدار ریز و درشت؟ مهم این است که سازنده پرفروشترین خودرو تاریخ جهان و یکی از بزرگترین شرکتهای خودروسازی دنیا را به نام کشور ژاپن میشناسند. کمپانی بنز اگرچه به نام بنیانگذارانش نامگذاری شده است؛ اما همچنان در اندیشه ملّتها، نام آلمان را در ذهن تداعی میکند و نماد نظم و توان صنعتی این کشور در افکار عمومی مردم جهان است.
تحلیلی پیرامون اهمیت برند بیمارستان شفا.
پایگاه خبری، تحلیلی یافته | به قلم امین جعفری..
چه اهمیتی دارد سهامدار شرکت تویوتا دولت باشد یا یک سرمایهدار بزرگ و یا تعداد زیادی سهامدار ریز و درشت؟ مهم این است که سازنده پرفروشترین خودرو تاریخ جهان و یکی از بزرگترین شرکتهای خودروسازی دنیا را به نام کشور ژاپن میشناسند. کمپانی بنز اگرچه به نام بنیانگذارانش نامگذاری شده است؛ اما همچنان در اندیشه ملّتها، نام آلمان را در ذهن تداعی میکند و نماد نظم و توان صنعتی این کشور در افکار عمومی مردم جهان است.
حقیقت این است که ما در اندیشه جهانی چیزی جز برند نیستیم و این برندها هستند که تصویر ذهنی مردم را از کشورها و ملّتهای دیگر شکل میدهند. برندهایی که گاه نظم، تلاش، اراده و یا شجاعت ملّتی را به جهان معرفی میکنند و گاه نیز بیانگر صفاتی همچون انحصار، سطحینگری، بینظمی و ترس و حسادت در مردم یک کشور میشوند و تفاوت میان کشورهای توسعه یافته و نیافته چه میتواند باشد جز اینکه در کشورهای پیشرفته، صنایع کوچک و متوسط را چنان تشویق و حمایت میکنند که تبدیل به غولهای تجاری جهان میشوند و در کشورهای جهان سوم آنچنان مشکلات و محدودیتها و موانع را بر سر صنایع و کارآفرینان خود آوار میکنند که نهتنها به دنبال رشد و توسعه نیستند که از کرده خود نیز پشیمان میشوند.
چند روز پیش که در اتوبان تهران-قم در حال تردد بودم، در میان انبوه بیلبوردهای تبلیغاتی این مسیر، تبلیغ یک بیمارستان توجهم را خیلی به خود جلب کرد. یکی از بزرگترین و مجهزترین بیمارستانهای خصوصی کشور با بهرهگیری از متخصصین و امکاناتی که میتواند علاوه بر درمان بیماران هم استانی و نداشتن دغدغهی رنج و مشقت سفر به پایتخت، جوابگوی بیماران سایر استانهای همجوار نیز باشد.
اینکه بیمارستان شفای خرمآباد را چه کسی ساخته است چندان اهمیتی ندارد؛ اما اینکه لرستان صاحب یکی از بزرگترینهای کشور باشد، حتماً میتواند بر تصور ذهنی مردم ایران در مورد مردم این سرزمین تأثیر مثبتی داشته باشد.
مردم این دیار خاطرهی خوبی از کارخانجات و شرکتهای بزرگ تعطیل شده را ندارند. کارخانجاتی که میتوانستند علاوه بر اشتغالزایی بسیاری از جوانان و بیکاران سرخورده، هرکدام برندی باشند برای لرستان! کارخانجاتی که علیرغم کمکهای دولت که سبب تنبلی این صنایع شده بود، بیکفایتی و عدم مطالبهگری در حذف آنها در تاریخ صنعت لرستان هم سبب شد که نان از سر سفرهی خانوادههای زیادی قطع شود و اندک کور سوی امید اشتغال نیز خاموش شود.
حال که شرایط اقتصادی و استخدامی بدتر از گذشته شده و راهاندازی چنین کارخانجاتی جز آرزوهای شاید محال به شمار میرود، ورود بخش خصوصی آنهم در حوزهی درمان و در این شرایط سخت اقتصادی، علاوه بر درمان بیماران هم استانی، گفته میشود که زمینه بهکارگیری بیش از ۷۰۰ نفر را نیز در استان فراهم آورده است.
اینجا است که رسانهها باید نقش ایفا کنند! برندسازی کنند؛ صاحبان صنایع و مشاغل مختلف را تقویت کنند؛ از مسوولان مطالبه کنند و به مردم آگاهی ببخشند!
البته انتقادها به هر مجموعهای وارد است و رسانه در کنار مردم نیز نباید از این ابزار اصلاحگر غفلت بورزد؛ اما آیا بهتر نیست با تفاوت قائل شدن میان انتقاد سازنده و تخریب به جای برخی سنگاندازی و مانعتراشی، کمک کنیم که این برندهای اینچنینی به نام لرستان در کشور ثبت شود و منافع مادی و معنویاش نصیب مردم همین دیار شود؟!